English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6192 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
toothed wheel U چرخه دندانه دار
toothed wheel U چرخ دنده
toothed wheel U چرخ دندانه دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
saw toothed U دندانه دندانه
saw toothed U دارای دندانه اره مانند
wheel measurement [ wheel measuring] U بازرسی چرخ [سنجش چرخ]
doubly toothed U پرهیپردهدوطرفه
sharp toothed U تیز دندان
buck-toothed U کسیکهدندانهایبزرگوروبهبیروندارد
toothed jaw U دهانهدندانهای
saber toothed U دندان شمشیری
saber toothed U تیزدندان
gap-toothed U دارای فاصله بین دو دندان
toothed ring armature U ارمیچر حلقوی دندانه دار
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> U خیلی بادقت
toothed cornice brick U اجر دندانه
wheel well U محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
wheel U جاروب کردن با پا
fifth wheel U چرخپنجم
He's a fifth wheel. U او [مرد] آدم زایدی است.
be a fifth wheel <idiom> U آدم اضافی یا زاید [در گروهی از آدمها]
to be a fifth wheel [to be in the way] U آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند]
wheel U [همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
fifth wheel U جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
wheel U چرخ نخ ریسی
wheel U دوک نخ ریسی
third wheel U سومینچرخدنده
wheel U گردش ناو
wheel U چرخ طایر
four wheel U چهارچرخه
wheel U چرخیدن
wheel U رل ماشین
wheel U چرخش
wheel U دور
to take the wheel U پشت رل نشستن
wheel U چرخ سمباده
wheel U ساسایی
wheel U چرخ
wheel U اتحادیه ورزشی
wheel U گرداندن
adjustment wheel چرخ متحرک
large wheel U چرخبزرگ
banding wheel U چرخهچرخنده
modulation wheel U چرختعدیلصدا
main wheel U چرخاصلی
centre wheel U چرخهمیانی
chain wheel A U زنجیریچرخهیA
hand-wheel U چرخدستی
fourth wheel U چهارمینچرخهای
chain wheel B U زنجیریچرخهیب
drive wheel U چرخدنده
escape wheel U دندهخلاص
front wheel U چرخجلو
catherine wheel U رجوع شود به pinwheel
worm wheel U چرخ دنده حلزونی
worm wheel U دنده کرمی شکل
wheel load U فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wheel horse U اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
wheel chair U صندلی چرخ دار
wheel center U مرکز چرخ
wheel bearing U بلبرینگ چرخ
wheel base U فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
water wheel U چرخاب
water wheel U دولاب
two wheel tractor U تراکتور دوچرخه
wheel mode U ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
wheel pressure U فشار چرخ
wheel printer U چاپگر چرخ دوار
worm wheel U پیچ حلزونی
wheel wright U چرخ ساز
wheel indicator U نشانگر سکان
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
wheel spoke U پره چرخ
wheel spanner U چرخ کش
wheel shaft U میله چرخ
wheel satellite U ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
wheel puller U چرخ کش
turbine wheel U چرخ توربین
pitch wheel U چرخکوککردن
wheel barrow U فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
dog-wheel U دماغه
dog-wheel U استوانه
cathedrian wheel U پنجره چرخی
spinning wheel U چرخ ریسندگی [این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
wheel barrow U فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
brake wheel U چرخ دندانه دار
cogged wheel U چرخ دندانه دار
cog wheel U چرخ دنده
cogged wheel U چرخ دنده
wheel gloves U دستکش رانندگی
wheel brace U آچار چرخ خودرو
wheel trim U قالپاق
wheel tractor U فرمانتراکتور
wheel head U سرچرخدنده
wheel cylinder U سیلندرچرخدنده
wheel chock U مانعچرخ
turning wheel U چرخهسفالگری
tracing wheel U چرخهترسیم
striker wheel U چرخهضارب
spoked wheel U چرخاسبوکد
rotating wheel U چرخهدوار
wheel and deal <idiom> U
reversible wheel U چرخی که در دو جهت بگردد
wheel wrench U آچار چرخ خودرو
to spin a wheel U چرخی را تند چرخاندن
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
to be broken on the wheel U روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
Barlow's wheel U چرخ بارلو [مهندسی برق]
buckled wheel U چرخ خم شده [تاب خورده]
forged wheel U چرخ آهنگری شده
steered wheel U چرخ هدایت شده
cast wheel U چرخ ریختگی
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
to reinvent the wheel <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
press wheel U چرخفشار
trick wheel U اطاق اسکان
gyro wheel U rotor gyro
fly wheel U چرخ لنگر
ferris wheel U چرخ فلک
ferris wheel U گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
emery wheel U چرخ سمباده
driving wheel U چرخ گرداننده
driving wheel U چرخ محرک
daisy wheel U عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
cup wheel U چرخ سمباده
crown wheel U چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
fly wheel U چرخ لنگر فلایول
grinding wheel U چرخ سنباده
grinding wheel U چرخ سنگ زنی
grinding wheel U چرخ سمباده
gear wheel U چرخ دنده
gear wheel U چرخ دندانه دار
fly wheel U چرخ طیار
free wheel U حرکت بدون رکاب زدن
four wheel brake U ترمز چهار چرخ
fly wheel U چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
control wheel U صفحه تنظیم کننده
control wheel U صفحه کنترل
color wheel U گردونه رنگ امیزی
abrasive wheel U چرخ سمباده
steering wheel U غربالک
steering wheel U چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel U چرخ فرمان
steering wheel U رل
spare wheel U چرخ زاپاس
spinning wheel U چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheel U چرخ طیار
spinning wheel U دوک نخ ریسی
spinning wheel U چرخ نخ ریسی
four-wheel drive U محرک چهار چرخ
abrasive wheel سنگ چاقو تیز کنی
activity wheel U گردونه فعالیت
cog wheel U چرخ دندانه دار
chain wheel U چرخ زنجیر
capstan wheel U چرخ لنگر فلایویل
capstan wheel U چرخ دوار
buffing wheel U چرخ سنباده
buff wheel U چرخ سنباده
break wheel U چرخ قطع
brake wheel U ترمز چرخها
band wheel U چرخ تسمه خور
balance wheel U رقاص ساعت
all wheel drive U محرک تمام چرخها
four wheel drive U محرک چهار چرخ
trick wheel U چرخ سکان
ratchet wheel U چرخ دندانه دارمتحرک بوسیله موتور
ratchet wheel U چرخ ضامن
print wheel U چرخ چاپ
potter wheel U صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
planet wheel U چرخ دنده چرخان بدورمحور
pin wheel U درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
pin wheel U چرخ و فلک کوچک
persian wheel U دولاب
persian wheel U چرخاب
paddle wheel U چرخ پره دار متحرک کشتی بخار
ratchet wheel U اچار ضامن دار
rear wheel U چرخ عقب
short wheel U خودرو شاسی کوتاه
trailing wheel U چرخ عقب
potter's wheel U چرخ کوزه گری
the turn of a wheel U گردش چرخ
the rim of a wheel U دوره چرخ
the man at the wheel U راننده
suspension wheel U چرخ تعلیق خودرو
sprocket wheel U چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
sprocket wheel U چرخ زنجیر
spoke wheel U چرخ پره دار
split wheel U چرخ نیمه یا نصفه
split wheel U نیم چرخ
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
hand wheel U چرخ دستی
magnet wheel U چرخ گردنده
idler wheel U چرخ هرزگرد
idle wheel U دنده چرخ رابط بین دو چرخ
idler wheel U چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
suspension wheel U چرخ یدک
impluse wheel U چرخ فشار مستقیم
magnet wheel U چرخ رتور
mill wheel U چرخ یا پره اسیاب
idler wheel U چرخ طیار
front wheel suspension U تعلیق چرخهای جلو
hand brake wheel U چرخترمزدستی
front wheel drive U محرک چرخهای جلو
Recent search history Forum search
0to reinvent the wheel
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com